Tuesday, April 16, 2013

خبرهای بد

از شرکت می زنم بیرون. هوا داره بهتر می شه. یه نفس عمیق می کشم تا تمام اون حلال ها و مواد شیمیایی ای که از صبح تو ریه هام جا خوش کردن، جاشون رو بدن به هوای تمیز و البته هنوز سردِ بهار کانادا
،در ماشین رو باز می کنم، استارت می زنم و طبق عادت، بلافاصله بعد از عوض کردن دنده رادیو رو روشن می کنم. اهل این ایستگاه های رادیوییِ ساز و آواز نیستم و ترجیح می دم "سی بی سی نیوز" گوش بدم که در واقع ورژن کاناداییِ "بی بی سی"  هستش
به افسر پلیس داره تو یه کنفراس خبری راجع به یه بمب گذاری حرف می زنه. یه دفعه پشت سرم تیر می کشه، خدایا نه ... یه یازده سپتامبر دیگه نه ... تو رو خدا
وقتی می رسم خونه، دیگه حسابی خبردار شدم که چی شده: بمب گذاری تو ماراتن بوستون. فقط خدا خدا می کنم کار یه مسلمون دیگه نباشه
خسته ام، سرم درد می کنه، دو تا قرص می خورم و می خوابم. با زنگ ساعت بیدار می شم. اول از همه رو موبایلم "بی بی سی فارسی" رو چک می کنم ببینم بمب گذارها رو پیدا کردن یا نه
 خبر فوری: زلزلۀ 7.8 ریشتری بلوچستان را لرزاند
 خسته ام، از شنیدن این همه خبرای بد خسته ام و می دونم خبرهای بدتری هم در راهند، فقط باید صبر کنم

No comments:

Post a Comment